خسته

چند روزیه که اومدم شهر دانشجویی.از افسردگی پس از اومدم که عین احمقا میشینم رو تخت اهنگ گوش میدم و هی زار میزنم، کلا خیلی انرژی ازم گرفته شده.کلاس رادیو عملی داشتیم و اولین جلسه ی من بود قاعدتا.برای عکس گرفتن اشکم دراومده بود دیگه.همش میگفتم اصلا من برای این رشته استعداد ندارم میخوام تغییر رشته بدم.باید از دندونای مولاژ با دستگاه عکس میگرفتیم و خودمون ظهور و ثبوترو انجام میدادیم.ظهور و ثبوتش خیلی خوب بود اما امان از خود عکس گرفتن!!!هزار بار عکس گرفتم هی کلی با زاویه ها ور میرفتم بعد همش یه گندی میزدم.یا یه گوشه فیلم اصلا اشعه نمیخورد یا طول دندونا خیلی کوچیک یا بزرگ میشد.در نهایت دیگه با کلی سختی و کمک بچه ها از دوتا دندون جلو عکس گرفتم که بدک نشد برای استاد اما باز ناراضی ام تصمیم دارم بازم هرموقع شد برم تمرین.خلاصه که دیگه ۴ساعت سرپا بودم و یک ریز در حال کار کردن.

خوابگاهم خوبه گهگاه میگیم و میخندیم.روز اول اومدنم اتاق انگار توش جنگ جهانی شده بود.یه هم اتاقی جدید اومده برامون و کلی از کمد و جاها رو اشغال کرده و وسایلمون بیرون بود.تمیز کردم همه جا رو و جا دادم وسایلو و تهش دیگه از شدت بدن درد نابود شدم.خودمم به حدی وسیله همراهم بود که تموم دستم کبود شده از اثر چیزای سنگین و زیاد:))

یکم به تعادل رسیدم دیگه.درس میخونم غذا میپزم استراحت میکنم فیلم می بینم.سعی میکنم سرکلاسا بیشتر گوش بدم و یاد بگیرم.برای درسای عملی دیگه تموم تلاشمو میکنم که بتونم تنهایی یاد بگیرم و خوب کار کنم.خلاصه دیگه همه چی نسبتا خوبه.امیدوارم ارامشمم بیشتر و بیشتر شه.

۸ لایک:)
معلوم الحال ۰۸ مهر ۹۸ , ۱۳:۴۳

آخیش. بالاخره رفت سر کلاس :))

 

اون نرفتنا رو از دماغمون در اوردن نامردا😪

لیانا وزیری ۰۸ مهر ۹۸ , ۱۴:۵۱

چشمات چطورن؟بهتری؟

خداروشکر الان دیگه خوب شدن چشمام دیدم هم عالیه

بریـ ـــدا ۰۸ مهر ۹۸ , ۱۵:۳۱

عاقااا این عکس گرفتنه رو خوب یاد بگیرید خداییش من یه بار رفتم دندون پزشکی دهنم جر خورده بود خانومه نمیتونست درست و حسابی عکس بگیره اشکم در اومده بود دیگه

ولی یه جا دیگه رفتم فقط یه بار گرفت خیلیم خوب شد دمش گرم

تموم تلاشمو دارم میکنم😄البته فعلا دهان مولاژ رو جر میدیم اما بعدا چون بیمار میفهمه و عاقله ایشالا ازین جر دادنا نداشته باشیم😂

کم کم یادش میگیری نگران نباش

روزای اول خوابگاه خیلی سخت میگذره لعنتی

اره واقعا الان که به اوایل نگاه میکنم می بینم چندان هم سخت نبود ولی خب چون بار اولم بود و تا حالا کار نکرده بودم خیلی استرس کشیدم

خیییلی!من واقعا حساس میشم روزای اول

انگار که بعد از تقریبا دو سال و خورده ای داریم کم کم یاد میگیریم که با شرایطمون چطور کنار بیایم .

خداروشکر که حالت خوبه :) راستی از عمل لیزیک راضی بودی ؟ منم میخوام کم کم برم تو کارش ، هرچند یکی از دوستام میگفت شنیده اونایی که میخوان جراحی بخونن در آینده نباید عمل لیزیک انجام بدن ! ولی بازم باید بپرسم .

اره واقعا همینه

اره خیلی راضی بودم.الان دیگه دیدم عالیه😍نه چنین چیزی نگفتن به من با اینکه کار منم تقریبا همون جراحیه دیگه در اینده😅زیاد میشناسم که لیزیک کردن و دندونپزشکن فکر نکنم ربط داشته باشه

گلاویژ ... ۱۱ مهر ۹۸ , ۰۵:۰۷

تغییر رشته بدم!!!!

چه حرفا

دیگه چی؟

ببین گلا اصن اوضاع خیلی خر تو خره🤦🏻‍♀️نیستی ببینی

آخ، یاد فانتوم رادیو بخیر!

کُن کاتایی که میدادیم، اِلانگ و شُرت شدن دندونا!

رادیو رو خیلی دوست دارم خیلی جالبه برام😍احتمالا منم دلتنگش بشم بعدها!

ای بابا

ما هی داریم دندونامونو خراب میکنیم که بعدا بیایم پیش شما بعد شما میگی به تغییر رشته فکر کردم ؟ :|

 

دیدین میگن تو مو می‌بینی و من پیچش مو؟حکایت ماست.البته من لزوما فکر میکنم بهش و جرئت انجامشو ندارم خیالتون راحت😄

چرا نظراتو می‌بندی عاقا؟؟؟

پروتز همیشه همینقدر مسخره است....باورت میشه من پخت پروتزم رو لابراتوار بیرون دادم بعد distortion پیدا کرده بود و مجبور شدم ریبیس کنم؟یعنی چند روز شوک بودم که روز تحویل همچین بلایی سرم اومده...

+چرا فانتوم‌ها انقد سرش بالاست؟برای فک بالا باید به مریض بگی چونه اش رو کامل پایین بیاری که موازی افق بشه...

خودمم نمیدونم یهو حسم میگه ببندم.شاید چون یه سری پستام رو بعضیا درک نمیکنن حسم رو و نمیخوام قضاوت بشم☹️☹️

وای نگووو!استرس گرفتم که🤦🏻‍♀️ما فعلا تا مرحله موم بید و باکس و گچ ریختن بعدش یاد گرفتیم.این که گفتی مشکل از کارت بود یا خودش اینجوری شد؟وای دردشو از ته قلبم حس کردم🥺
اره میدونم اما قبلش داشتم عکس کانین مندیبل میگرفتم و دیگه چون بچه ها درگیر مندیبل بودن گفتم بهم نزنمش وگرنه در جریانم دکترجان😄😉♥️

 قضاوت کرده که کار آدماست....بی تفاوت باش نسبت به حرفایی که میزنن...😊

تا قبل پخت همه چیزش اکی بود و خیلیم خوب پیش رفته بود...ولی احتمالا موقع پخت با فشار از مفل درآوردن distort شده..‌

باید تلاشمو بکنم اما سخته واقعا

واییییی نه🤦🏻‍♀️دردش تموم وجودمو گرفت🤦🏻‍♀️🥺

سلام..

راستش اومدم ببینم چه کسی باعث شده که من یدونه d آخر اسم وبلاگم اضافه کنم.. 😁

بعد دیدم که یه خانم دکتری هستن مثل اینکه.. 😷

راستی.. با اجازه بزرگترا.. دنبال میشین..

موفق باشید..

 

سلام

عه عجب من یه جا زودتر یه چیزی به ذهنم رسید😄
خوشبختم از آشناییتون😅

حیلی حوب بود

متشکرم

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
چرا ما کور شدیم؟
نمی دانم.شاید روزی بفهمیم.
میخواهی نظرم را بدانی؟؟
بله بگو.
به نظرم ما کور نشدیم،کور هستیم.چشم داریم اما نمی بینیم،کورهایی که می توانیم ببینیم،اما نمی بینیم.
قسمتی از رمان کوری،اثر ژوزه ساراماگو
____________________________
تیارا یعنی آراینده ی چشم.اینجا نویسنده جوجه دانشجوییست و طب دندان می آموزد و می کوشد تا چشمان خود را به زیبایی ها و خوبی ها و مهربانی ها بیاراید.به دنیای کوچک نویسنده ی این وبلاگ خوش امدید.با نگاهی زیبا بخوانیدش.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان