علوم پایه

خب نتایج علوم پایه که اومد و خداروشکر پاس شدم.همش استرس داشتم که نکنه سر جلسه که حالم بد شده اشتباه وارد کرده باشم و جابه‌جا زده باشم چیزی رو.خداروشکر اتفاقی نیفتاد.قطبمون هم که ماشالا به سوالای سخت وبی ربط و مزخرف معروفه ولی به خیر گذشت دیگه حالا هرچی بود.

چشمام که چند روزی هست خوبه.روزای اول خیلی اذیت و درد داشتم اما الان دیگه درد ندارم اصلا.هنوز تاری دید رو دارم  با گوشی مشکل چندانی ندارم اما کتاب رو فعلا ترجیح میدم به چشمام زیاد فشار نیارم براش.این هفته رو گواهی گرفتم و دانشگاه نرفتم و شدیدا حوصلم سر رفته.دلم میخواد زودتر برگردم تا هم اتاقیامو ببینم.اینجا گاهی بیرون میرم برای خرید اما بیشتر بیکارم توی خونه و کتاب هم که نمیشه بخونم و نمیخوام زیاد فیلم ببینم یکم خسته شدم از این اتفاق.هرچند نیاز داشتم واقعا به اینکه استراحت کنم چون امتحانای دانشگاه سنگین بود و بلافاصله بعدش درگیری علوم پایه و خیلی خسته شدم.الانم همه سرکارن و من موندم تنها توی خونه و باید پاشم ناهار بپزم😋

 

۹ لایک:)
چرا ما کور شدیم؟
نمی دانم.شاید روزی بفهمیم.
میخواهی نظرم را بدانی؟؟
بله بگو.
به نظرم ما کور نشدیم،کور هستیم.چشم داریم اما نمی بینیم،کورهایی که می توانیم ببینیم،اما نمی بینیم.
قسمتی از رمان کوری،اثر ژوزه ساراماگو
____________________________
تیارا یعنی آراینده ی چشم.اینجا نویسنده جوجه دانشجوییست و طب دندان می آموزد و می کوشد تا چشمان خود را به زیبایی ها و خوبی ها و مهربانی ها بیاراید.به دنیای کوچک نویسنده ی این وبلاگ خوش امدید.با نگاهی زیبا بخوانیدش.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان