تامام شدن!
امتحانا دو روز پیش تموم شدن.من گفته بودم هفته آخر امتحانام آسونن؟من غلط کردم🤦🏻♀️ولی دیگه از فاجعشون نمیگم همینکه تموم شدن برام کافیه.
زود برنگشتم.سر حوصله وسایلمو جمع کردم و یه روزم موندم خونه خالم و امروز صبح رسیدم خونه.یه جور حس خستگیِ بزرگی دارم که فقط دلم میخواد بخوابم.واقعا خستم و نمیخوام فعلا زود شروع کنم برای خوندن علوم پایه.پوستم نابود شده و موهام ریزش شدید گرفته بود این مدت و باید برم دکتر یه فکری به حالش کنم.باید برم سراغ تحقیق برای دکتر چشم چون میخوام بعد علوم پایه چشمام رو لیزیک کنم( نصف اطرافیانم حتی نمیدونن من عینکی ام از بس بدم میاد ازش و استفاده نمیکنم مگه نهایتا سر کلاس).لاغرتر شدم دوران امتحانا اما دلم میخواد برم باشگاه فیتنس تا هیکلم اونجور بشه که میخوام.حالا البته فک نکنین چاق هستما😄۵۵-۵۶کیلو ام الان😁ولی خب یکم شکم و پهلو دارم که دوسشون ندارم.
اهان راستی میخوام یه رژیم سالم خوری رو شروع کنم.مثلا مصرف شکر و شکلات و شیرینیِ من به شدت بالاست و میخوام کمش کنم.همچنین مصرف سرخ کردنیها و روغن رو هم کمتر کنم.برم باشگاه چربیامو هم آب کنم یکم عضله دربیارم:))البته سخت نمیگیرم به خودم همینکه یکم محدودترشون کنم برام کافیه.
دوران امتحانات حتی یک کلمه هم رمان نخوندم🤦🏻♀️برم آتش بدون دود جان رو تموم کنم دو فصل آخرشو دیگه.شاید قابل باور نباشه اما بیش از یه ماهه که فیلم هم ندیدم!نه که اصلا وقت نشه اما ذهنم که مشغول باشه ناخوداگاه میلم به این چیزا کم میشه در عوض میزان خوابم چند برابر میشه😁😁
داداش دوقلوم رو هم بعد از سه ماهونیم دیدم.چقدر دل تنگش شده بودم🥺🥺