لیاقت!!!
کانال یکی از وب نویسای قدیمی که پزشک هست و احتمالا خیلیا بشناسنش رو میخوندم.یه نوشته داشت تقریبا با مضمون اینکه یکی از همکلاسیاش از دبیرستان اهل خوش گذرونی و اینا بوده بعد دانشگاه باهم یه جا قبول شدن و الانم اون توی یکی از کشورا تخصص خونده و زندگی خوبی داره و یجورایی اعلام نارضایتی کرده از این شرایط و زیرزیرکی بیان میکنه حق اون طرف نبوده و اینا.
یاد خودم سال اولی که کنکور دادم افتادم.دوستایی داشتم که کلی خوشی و خوش گذرانی داشتن و من همش ذهنم درگیر کنکور بود و لذتی هم از اون دوران نمیبردم و نهایتا بعضی از همون دوستام رتبشون بهتر از من شد و من گفتم خاک تو سر من که اینا از من بهتر شدن!
ولی الان به یه نتیجه ای رسیدم تحت عنوان عرضه و لیاقت!مثلا هم کلاسی اون کانال نویس شاید کلی تفریحات و لذت داشته اما اونجایی که باید وارد عمل میشده و زندگیشو میساخته با قدرت عمل کرده!و مثلا اون سری دوستای من عرضه داشتن که تونستن به لذت هاشون برسن و در عین حال جایی که باید واقعی تلاش کردن تا به چیزی که میخوان برسن.این عرضه و لیاقت کاری رو داشتن به نظرم واقعا قابل احترامه.یه جورایی دارم سعی خودمو میکنم تا به اون عرضه و لیاقت برسم.شاید تا الان نتیجش این بوده که گاهی میزان درگیری و زمانی که برای درس میذارم خیلی کمتر از یه سریا باشه اما نتایج و نمرانم بالاتر بوده!و لذت رسیدن بهش رو بیشتر از لذت تلاش خیلی زیاد میدونم.چون دارم تلاش میکنم در کنار زنده بودن یکمم زندگی کنم.دوست دارم تلاش کنم تا توی زندگیم من کسی باشم که دیگران حسرت خوش گذرانی و در عین حال موفقیتمو بخورن تا اینکه من بخوام حسرت دیگران رو بخورم!دلم نمیخواد گله و شکایت از نامردی روزگار و خوش شانسی دیگران! و مظلومیت خودم بکنم.فقط دلم میخواد یه روزی بتونم توی دل خودم اسم با لیاقت و با عرضه به خودم نسبت بدم.