١٠٩

از لحاظ روحی نیاز دارم کل فرجه ها رو تنها باشم.بدون خانواده.یه خونه ی خالی فقط خودم.درس بخونم آشپزی کنم رمان بخونم با صدای بلند آهنگ گوش کنم نقاشی بکشم هندزفری هامو بذارم تو گوشم و قدم بزنم توی هوای خوب(لازم به ذکره تو این خراب شده نه هوا خوبه نه اونقدر امنیت داره که بخوام گوشی دستم بگیرم راحت راه برم!) و خلاصه دلم یه تنهایی عمیق میخواد.بدون نت البته.نمیشه یه چیزی بشه خانوادم توی فرجه ها برن یه جایی تنها بمونم ینی؟☹️🥺

۶ لایک:)
چرا ما کور شدیم؟
نمی دانم.شاید روزی بفهمیم.
میخواهی نظرم را بدانی؟؟
بله بگو.
به نظرم ما کور نشدیم،کور هستیم.چشم داریم اما نمی بینیم،کورهایی که می توانیم ببینیم،اما نمی بینیم.
قسمتی از رمان کوری،اثر ژوزه ساراماگو
____________________________
تیارا یعنی آراینده ی چشم.اینجا نویسنده جوجه دانشجوییست و طب دندان می آموزد و می کوشد تا چشمان خود را به زیبایی ها و خوبی ها و مهربانی ها بیاراید.به دنیای کوچک نویسنده ی این وبلاگ خوش امدید.با نگاهی زیبا بخوانیدش.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان