١٠٨

امروز امتحان قارچ داشتیم:/خوب بود خداروشکر بدون تقلب احتمالا در حد یه غلط دارم فقط.استاد دو سری سوال داده بود و فاصله ها زیاد بود و اصلا نمیشد تقلب کرد.بگذریم از دوستم م.ز که با اینکه سری سوالش یه چیز دیگه بود اما پاسخنامشو کاملا از روی دوست پسرش ع.ا کپی کرد و سری سوال رو هم مثل اون زد و خب دوست پسر خرخون گویا گلیست از گلهای بهشت:/

ع.ق امروز یه دختره ای رو اورده بود توی بوفه و جیک تو جیک هم بودن دوساعت.کلی هم باهاش بیرون میره.میم با دیدنش داغون شد.خیلی گریه کرد.آخه اگه دختره خوشگل بود اقلا زورمون نمی گرفت اما واقعا یک صدم خوشگلی میم رو هم نداشت حتی.و میم ناراحت بود و میگفت چی داشت اون که من نداشتم؟از ع.ق حالم بهم میخوره دیگه.این حجم از پست فطرت بودن تنفر برانگیزه.فقط نمیدونم چطور این همه ادای عاشقا رو در اورد و ما باورش کردیم!

۷ لایک:)
چرا ما کور شدیم؟
نمی دانم.شاید روزی بفهمیم.
میخواهی نظرم را بدانی؟؟
بله بگو.
به نظرم ما کور نشدیم،کور هستیم.چشم داریم اما نمی بینیم،کورهایی که می توانیم ببینیم،اما نمی بینیم.
قسمتی از رمان کوری،اثر ژوزه ساراماگو
____________________________
تیارا یعنی آراینده ی چشم.اینجا نویسنده جوجه دانشجوییست و طب دندان می آموزد و می کوشد تا چشمان خود را به زیبایی ها و خوبی ها و مهربانی ها بیاراید.به دنیای کوچک نویسنده ی این وبلاگ خوش امدید.با نگاهی زیبا بخوانیدش.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان