گنگ نوشت
۱۲ ارديبهشت ۹۸ / ۲۲:۴۷
+حس میکنم خیلی به یه اتفاقی نزدیکم.خودمو توی رویای اتفاق افتادنش تصور میکنم.اما میترسم.تو زندگیم هربار حس کردم شاید بشه نشده.الان بیشتر از همیشه ترس نشدنش توی وجودمه...
+یه چیزایی رو حس کردم.و حالا گیج تر از گیجم.نمیدونم چی قراره بشه...
+شبا زیاد کابوس میبینم.صبحا با حال بد بیدار میشم و به حدی خستم و چشمام به حدی درد میکنه که باید کلی بازم بخوابم تا جبران شه.دلیل این حجم از کابوس که یهویی به خوابهای هرروزم اضافه شدنو نمیفهمم...
+آرومتر از همیشه شدم.همه ام بهم میگن.نمیدونم شاید بخشی از بزرگتر شدنمه.ولی دوستش دارم.البته اگه روزی هزار نفر بهم گیر ندن که چرا اون شیطون همیشگی توی چشمات نیست.گاهی آروم بودنم خوبه...