بزرگ شدم😊😊

اوج احساس بزرگ شدنم الانه که خانواده گذاشتن با رفقا بریم میدون چیز😊😊تا حالا مجردی تا این حد از خونه دور نشده بودم😐خودمم میدونم زیادی لوس بار اومدم😑ولی در کل عالی بود.انقدر خندیدیم و مسخره بازی در آوردیم و سلفی گرفتیم که نگو😁😁توی چمن ها نشستیم و بطری بازی کردیم و جرئت افتاد به یکی از بچه ها که کلی فکر کردیم چه چیز آبرومند بگیم انجام بده که گفتیم بره با یه توریست سلفی بگیره و رفت و کلی حرف زدیم باهاش.یه خانوم روسی بود که از مسجد چیز نقاشی می کشید و در نهایت یه سلفی گرفتیم باهاش😊در کل خیلی خوش گذشت🙂🙂




+کلا این بات ها با من دعوا دارن😐😐😐نمیتونم جواب بدم به دلایلی😑😑😑

۷ لایک:)
:)  منم تا حدودی این شکلی ام!

پس تو ام مث من بچه مثبتی😁😁

😂😂😂😂😂😂میدون چیز😂مسجد چیز😂😂چه اسامیه برازنده ای😂😂

دیگه نمیدونستم چجوری بیانشون کنم که هم کسایی که شهرمو میدونن بفهمن کجا رفتم هم مستقیم اشاره نشه😂😂😂

رو روسریه لامصبو بکش جلو -_- 
:))))

منظورت چیه؟؟پروفایلمو میگی؟؟

ببینم اون باته پروفایلمو نشون میداد؟؟🤔🤔

بزرگ شدنتوتبریک میگم بهت😅
یعنی بعدکنکوربه منم اجازه میدن؟😆😄

ممنون😂

ایشالا😂😂

منم اکثرا با رفقام فقط میتونم تا ۵۰ متریِ خونمون برم!😂😂😑

خانواده ها حساسن کلا😐ما رو لوس بار آوردن😑😑

نه اون باته اصن هیچیتو.نشون نمیده :)

کلی گفتم بکش جلو.اون لامصبو -___- :)))

عه چه خوب😊ولی من نمیتونستم جواب بدم باید عضوش میشدم😐


چون تو گفتی باچه😂😂تازه امروز پست دیروزمو اینستا میزارم تا چشات درآد😂😂😂

میدون چیز🤣مسجدچیز😁حالا من که فهمیدم کجارو میگین ولی اون بنده خدا اگه میدونست قراره بابناهای تاریخیش اینجوری برخورد بشه عمرا نمیساخت

وای خیلی عالی بود کامنتتون مردم از خنده😂😂موافقم😅😅منو به دار میآویخت شاه عباس😁😁

گشتن با رفقا یه چیز دیگه اس مخصوصا اگه میدون چیزززز و مسجد چیزززز باشه 😂😂😂
شاه عباس رو تو گور لرزوندیا😂

اوهوم😁😁

😂😂😂

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
چرا ما کور شدیم؟
نمی دانم.شاید روزی بفهمیم.
میخواهی نظرم را بدانی؟؟
بله بگو.
به نظرم ما کور نشدیم،کور هستیم.چشم داریم اما نمی بینیم،کورهایی که می توانیم ببینیم،اما نمی بینیم.
قسمتی از رمان کوری،اثر ژوزه ساراماگو
____________________________
تیارا یعنی آراینده ی چشم.اینجا نویسنده جوجه دانشجوییست و طب دندان می آموزد و می کوشد تا چشمان خود را به زیبایی ها و خوبی ها و مهربانی ها بیاراید.به دنیای کوچک نویسنده ی این وبلاگ خوش امدید.با نگاهی زیبا بخوانیدش.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان