نمیدونم من بی جنبم یا واقعا پول در اوردن انقد لذت داره!امشب یه کلینیک رفتم(بعد از مدتها کلینیک دیگه ای رفتن که پولی توش نبود و صرفا واسه تجربه کاری بود) و پرداختی کلینیک انگار روزانهس. اخر شب وقتی حسابمو چک کردم و واریز پول رو دیدم از شدت ذوق روی پا بند نبودم. یه حس ذوق عمیق دارم از اینکه کم کم میتونم مستقل شم و چیزایی که دوست دارم بخرم و پول هم پس انداز کنم ( البته که تو این اوضاع ولخرجی و پس انداز در حد یه ذرس نه خیلی) . حالم خوبه.حس بزرگتر شدن دارم. اینکه کم کم بتونم به جایی برسم که برای هر خواسته پیش پا افتاده ای کلی خودمو زجر ندم تا به خانواده بگم و عذاب وجدان فشار وارد کردن به خانواده رو داشته باشم!
خلاصه که امیدوارم بتونم توی کلینیک جدید خودمو جا بندازم و این حس خوبم ادامه دار بشه.
+اون بیماری روانی ای که باعث میشه نظرات رو چه تو وبلاگ چه اینستا چه هرجایی ببندی چون خجالت میکشی مراوده داشته باشی چیه؟