حس میکنم اسم «وی» برای بیانش توی وبلاگ خوب باشه!
یه عالمه در مورد خودش و چجوری شدن شروعش نوشتم اما پاکشون کردم.فقط اومدم بنویسم که فعلا یه شروع کوچولو داشتیم و صد البته که با اون برخورد بار اولم احتمالا حالا حالاها جرئت پیشنهاد دوباره رو نداشته باشه😂ولی خب یه کوچولو صحبت میکنیم و راستش نمیدونم این خاصیت اولین بارهاست که انقدر هیجان داره یا نه چون با اینکه کم تجربه صحبت با پسرهارو نداشتم ولی هیچوقت اینجوری از حرف زدن با یه آدم هیجان زده! نبودم!
نمیدونم قراره این داستان به کجا برسه.که اصلا ما به هم میخوریم یا نه.اون یه آدم آروم و مودب و درسخونه که هرکی قیافشو ببینه اولین حرفش اینه که چقدر بچه مثبته😂و منی که یه دختر شلوغ و شیطون و سر به هوام!
البته قطعا تا زمانی که چند بار اقلا حضوری نبینمش رابطمون جدی نخواهد شد ولی با این حال از الان یکم نگرانم.
به قول مهدی موسوی، کاشکی آخر این سوز، بهاری باشد...