امتحان
امروز امتحان داشتم.ساعت ۸صبح.تا ۵صبحش نتونسته بودم بخوابم و نمیدونم اصلا گوشیم زنگ خورد یا نه.خوابیدم
و میم هم اتاقیم که هم کلاسیمم هست طبق معمول همیشه تا من بیدارش نکنم بیدار نمیشه.ساعت ۸:۱۱دقیقه با زنگ دوستم از خواب پاشدم دو دقیقه ای اماده شدم اما از شانس ما نه اسنپ و تپسی بود و نه آژانس.انقدر شوک بودم که نمیدونستم چیکار کنم.به زور یه ماشین پیدا شد و ما ۸:۳۲رسیدیم دانشکدهو خداروشکر بچه ها با آموزش هماهنگ کرده بودن و مشکلی نبود اما بهمون وقت اضافه ندادن اصلا.وقتی رسیدم سر جلسه تموم بدنم داشت میلرزید.نشستم و گس وات!انگار هیچی یادم نبود!
تموم شد دیگه.بعدش رفتیم بیرون صبحونه خوردیم و برگشتم خوابگاه.تا اومدم بخوابم خالم زنگ زد بیا پایین برات غذا اوردم.گیج و منگ رفتم پایین.ناهارمو خوردم و دوباره رفتم خوابیدم و ۳ساعت تمام یه بند کابوس دیدم.تا حالا تا این حد کابوسام بهم فشار نیورده بودن.بیدار که شدم به سختی میتونستم نفس بکشم و گلوم انگار کویر لوت بود.مامانم بعدش زنگ زد و منم زدم زیر گریه و کلی گریه کردم.
خیلی خستم.امتحانا سخت و فشرده و استادامون که انگار مد شده همه امتحان تشریحی بگیرن!هر امتحان که میام میگم گند زدم و بیخیالتر از قبل نمیخونم بازم.خستم خیلی.دلم یه خواب بدون استرس میخواد.هفته پیش رو فاجعه بارترین امتحانامه و خیلی نگرانم.خلاصه که خیلی دعام کنین.