نمیشه به ابرا برسیم؟

این مدت تقریبا هفته ای دوتا امتحان سخت و سنگین داریم.استادا به بی رحمانه ترین شکل ممکن دارن مارو به سیخ میکشن وواقعا نگرانم که نکنه نرسم به کارام!

اولین عکس رادیوگرافی روی بیمار رو گرفتم و خوب بود اما همچنان برای عکس گرفتن از بیمار استرس دارم.کار پروتزمم مرحله اخرشه و استرس حباب زدنشو دارم و امیدوارم درست انجام بشه.هفته دیگه بعد از دوماه و نیم قراره برگردم خونه و خیلی خستم از خوابگاه و دانشگاه و این شهر.دلتنگ خونه ام.دلتنگ ناهار و شام‌های بدون فکر که الان چی بخورم در حالی که سرم شلوغه کلی و نمیرسم زیاد غذا درست کنم.دلم اتاقمو میخواد که برم توش در رو ببندم و هیچکسی رو نبینم.تنها ذوقم برای گذشت این مدت کنگره بعد از امتحاناتمونه که مثل پارسال بریم و کلی خوش بگذره توش.

توی اتاق خوابگاه انگار روحمون داره فرسوده میشه.هم ما و هم بچه های پزشکی به شدت فشار رومونه و علائم عصبیمون زیاد شده.من که خیلی شبا توی خواب ناله میکنم و به شدت تکون میخورم در حالی که هیچوقت اینجور نبودم!و مورد داشتیم که توی خواب چندین بار جیغ کشیدم!

خلاصه که روزای سختیه و امیدوارم زود بگذره.برام خیلی دعا کنین لطفا🌸

+برای تغییر روحیه رفتم موهامو چتری کوتاه کردم.وقتی که قیچی شدن گفتم چه اشتباهی کردم🤦🏻‍♀️اما انگار واکنش بچه ها خیلی خوب بوده و مورد پسند واقع شده.جالب اینه که هیچوقت فکر نمیکردم موی چتری بهم بیاد!ولی هرکی دیده ازم تعریف کرده.مورد داشتیم یکی از پسرا به پسرای اکیپ گفته خانوم نون چه گوگولی شده😂😂😂خلاصه که حرکت خوبی بود فقط صبح به صبح که باید اتو بکشمشون تا کامل صاف شن پدرم در میاد🤦🏻‍♀️

۱۲ لایک:)
چرا ما کور شدیم؟
نمی دانم.شاید روزی بفهمیم.
میخواهی نظرم را بدانی؟؟
بله بگو.
به نظرم ما کور نشدیم،کور هستیم.چشم داریم اما نمی بینیم،کورهایی که می توانیم ببینیم،اما نمی بینیم.
قسمتی از رمان کوری،اثر ژوزه ساراماگو
____________________________
تیارا یعنی آراینده ی چشم.اینجا نویسنده جوجه دانشجوییست و طب دندان می آموزد و می کوشد تا چشمان خود را به زیبایی ها و خوبی ها و مهربانی ها بیاراید.به دنیای کوچک نویسنده ی این وبلاگ خوش امدید.با نگاهی زیبا بخوانیدش.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان