و هر روز راه خانه دورتر میشود...

نمیدونم دیگه.خستم از تظاهر به خوب بودن حالم و خندیدن و خوش نشون دادن خودم.متنفرم از اینکه بیام تو وبم و هی از حال بدم بگم.یه نگاه به دفترچه خاطراتم میندازم.به خاطراتم از بعد شروع دانشگاه.به صفحه های پر شده از جملات بسه دیگه خدایا تا کجا میخوای پیش بری؟که هی نوشتم خدایا منتظر روزای بهترم.ولی انگار یه قفل خورده در زندگیم.به همکلاسیام نگاه میکنم و یه پوزخند میزنم به اینکه چقدر دغدغه هامون متفاوته.حتی به اینکه وقتی با خانواده هاشون حرف میزنن حالشون خوب میشه حسرت میخورم.دلم برای خانوادم میسوزه.مامانم فقط منو داره که میتونه درد و دل کنه و خودشو خالی کنه نمیتونم بگم بس کنه.از اون طرف هروقت باهاش حرف میزنم بیشتر افسرده میشم.حتی نمیخوام با بری صحبت کنم.نه که اونم از سختی هاش بگه ها نه همیشه میگه همه چی خوبه خداروشکر ولی میدونم که نیست.دیگه حتی علاقه ای برای خونه رفتن هم ندارم.میرم اونجا و بابامو میبینم که خمیده تر شده.بری رو میبینم که تو جوونی نصف موهاش سفید شده و داره روز به روز افسرده تر میشه.به مامانم که چین و چروکاش بیشتر شده و آخه لامصب مگه مامان من چند سالشه.تنها دلخوشیم قلیه.قلی حداقل نیاز نیست حرصشو بخورم.باهاش حرف میزنم و مسخره بازی درمیاریمو میخندیم و حالم بهتر میشه.اگه برم خونه هم تنها دلخوشیم دیدن اونه.فکر میکنم به زمان کنکورم.زمانی که میگفتم اینایی که دانشجوی پزشکی و دندونن چقدر خوشبختن و دیگه تو شادی غرق شدن و حالا فقط میتونم بخندم به افکارم و ببینم که دغدغه هام چقدر از خود اون زمانم بیشتر شده.مامان میگه تا حالا هیچ سالی به اندازه امسال برامون سخت نبوده.میگم میگذره به خوبی ایشالا.ولی تو دلم میبینم گذشتنش به چه قیمتیه.خدایا لطفا یکم حال خانوادمو خوب کن.خدایا خودت کمکمون کن.خدایا لطفا روزهای خوب و آرومو و بی دغدمو بهم برگردون.میشه خدایا؟؟

دعام کنین دوستان.واقعا این روزا بهش محتاجم...

۱۰ لایک:)

دومینشه🙂🙂بعله😁😁دومین قرار وبلاگی😍😍

دومین قرار وبلاگیم رو هم تجربه کردم.این بار با نلی بانو.یه دختر خیلی ناز و دوست داشتنی و مهربون و البته ساکت و آروم.یعنیا کل مسیرو من یه ریییییز داشتم حرف میزدم به زور وادارش میکردم چهار تا کلمه صحبت بکنه😅دم در دانشکدمون هم دیگه رو دیدیم و یه مقدار داخل دانشکده رو نشونش دادم بعدشم رفتیم دانشگاهو گشتیم.هرکاریم کردم راضی شه بریم سالن تشریح جسدا رو نشونش بدم نذاشت😁😁یه یادگاری خیلی خیلی خوشگلو نازم بهم داد که کلی میبینمش حس خوب میگیرم😊😊

در کل دیدن دوستان وبلاگی رو به همتون پیشنهاد میکنم🙂به من که تا الان کلی خوش گذشته🙂

۲۲ نظر ۱۱ لایک:)

مطلب رمزدار(رمز به کسی داده نمیشود)

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

ماذا فازا؟؟

هوای اینجا رو درک نمیکنم.الان باید هوا سررررد باشه و ما داخل انبوه بافت و پالتوها خودمونو مدفون کنیم نه اینکه نازکترین مانتوی ممکن رو بپوشیم و باز گرممون بشه😐😐لازمه بگم ما اینجا هنوز شوفاژ اتاق رو روشن نکردیم که هیچ تازه پنجره هم همیشه بازه؟؟مگه الان دی نیست؟؟🤔😒

+فاطمه خانوم راستش الان نمیتونم بهتون ایمیل بزنم.هرسوالی داشتین ازم میتونین توی پستای کنکوری بپرسین درخدمتم.

۱۵ نظر ۹ لایک:)

کنکور نوشت٥

خب دیگه دی ماه شد و یه زمان عالی برای جمع بندی و تسلط روی مطالبی که تا الان خوندین.
بچه های پیش دانشگاهی:الان خیلیا میگن بیخیال امتحانا شما الان کنکوری هستین و دیگه امتحانا اهمیتی نداره برای خودتون باید یه برنامه دیگه بریزین.شما هم میاین به حرفشون گوش کنین و بعد امتحانا به خودتون میاین و میبینین که نه امتحاناتونو خوب خوندین نه به برنامه ای که ریختین عمل کردین و فقط یه عالمه وقتتون تلف شده.بچه ها برای امتحانا خوندن تفاوتی نداره با کنکور.شما ها اگه خوب و با تسلط برای کنکور بخونین مطمئن باشین امتحانتون رو هم خوب میدین و یه نمره خیلی خوب میارین.پیشنهاد من اینه که توی فرصت هر امتحانی اون درس رو حسابی بخونین و مرور کنین و براش تست بزنین و اگه جایی از اون درس کم تسلطین یا حتی نخوندینش الان بهترین موقعیته که بخونینش و اونو به تسلط قابل قبولی برسونین.الان سعی کنین خودتونو به برنامه ازمون برسونین و لطفا لطفا لطفا خودتو زیاد درگیر زود جمع کردن درسا و پیشخوانی درسای ازمونا نکنین مخصوصا اگه سطح معمولی ای دارین.مطمئن باشین زمان کافی برای تموم کردن و جمع کردن درسا بعد از عید هست(البته اگه با برنامه و خوب بخونید)پس استرس بیخودی نگیرید و مطمئن باشید که مباحث کم ولی پرتسلط توی کنکور بیشتر از مباحث خونده زیاد ولی کم تسلط به دردتون میخوره.
فارغ التحصیلا:خب شما دستتون برای برنامه ریزی بازتره ولی حواستون باشه که این موضوع اگه شوخی بگیرین این مدتو میتونه بهتون ضربه بزنه.خب شما اول سعی کنین این مدت چیزایی که تا حالا کم خوندین یا نخوندین رو اساسی بخونین و درکنارش چیزایی که نسبتا خوب خوندین رو مرور کنین و یه جمع بندی کوتاه از چیزایی که تا حالا خوندین داشته باشین.بعد از این مراحل اگه دیدین وقت اضافه اوردین یه مقدار هم میتونین از برنامه ازمون جلو بزنین البته اگه 
که قبلیا رو خوب خوندین اجازه دارین اینکار رو بکنین.درکل پیشنهادم اینه درسی مثل عربی رو توی این مدت ببندین و بعد از اون فقط براش تست بزنین و قوی کنین خودتونو.در کل شما هم خیلی خودتونو درگیر زود تموم کردن درسا نکنین و بیشتر سعی کنین با کیفیت بخونین.
هشدار:دوستان زبان رو جدی بگیرین.تنها درسی که توی دانشگاه درصدش تاثیر گذاره زبانه.مثلا توی دانشگاه ما و خیلی دانشگاه های دیگه کسایی که زبان کنکورشون زیر٥٠ درصد بوده باید ٤واحد زبان پیش بگذرونن و درنتیجه اونا از همین اوایل کار از ما که بالاتر از٥٠ زدیم زبانو عقب افتادن.درصد خوب اوردن توی زبان کار سختی نیست و با تلاش میشه یه درصد قابل قبول اورد.پس لطفا بخونین این درس رو و بیخیالش نشین.
۷ نظر ۵ لایک:)
چرا ما کور شدیم؟
نمی دانم.شاید روزی بفهمیم.
میخواهی نظرم را بدانی؟؟
بله بگو.
به نظرم ما کور نشدیم،کور هستیم.چشم داریم اما نمی بینیم،کورهایی که می توانیم ببینیم،اما نمی بینیم.
قسمتی از رمان کوری،اثر ژوزه ساراماگو
____________________________
تیارا یعنی آراینده ی چشم.اینجا نویسنده جوجه دانشجوییست و طب دندان می آموزد و می کوشد تا چشمان خود را به زیبایی ها و خوبی ها و مهربانی ها بیاراید.به دنیای کوچک نویسنده ی این وبلاگ خوش امدید.با نگاهی زیبا بخوانیدش.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان