پلی لیست

به عنوان موجودی که هندزفری به عضوی از بدنش تبدیل شده دیگه و جدای از بقیه آهنگا تا روزی ۱۰تا آهنگ چاووشی و چارتار گوش نده روزش شب نمیشه ذهنم درگیره ادامه ارتباط با کسی که از چاووشی و چارتار بدش میاد و به موسیقی وطنی چندان اعتقاد نداره و اصولا نصف آهنگاش بی کلامه روا هست یا نه؟

۱۲ لایک:)

جراحی

امتحان فردا به شدت سنگینه و اولین امتحانمم هست و نمیدونم اصلا وضعیت امتحانای مجازی چطور خواهد بود.استرسم شروع شده و طبق معمول همراه با با معده درد خانمان براندازه!امیدوارم که فقط به خوبی تموم شه...

+بچه ها به انرژی مثبتتون اعتقاد دارم و برام دعا کنین لطفا❤️

۱۰ لایک:)

دنیا چند روزه؟

چقدر خوبه که روال زندگیم به آرامش گذشته برگشته.حال مادربزرگ فعلا خوبه و خونه آرومه.نگرانیهام برطرف شدن و یه مقدار از دغدغه هام کم شدن.صبحا زودتر از همیشه بیدار میشم.یا میرم پارک محله پیاده روی میکنم و یا توی خونه حسابی ورزش میکنم.کار میکنم درسمو میخونم فیلمامو میبینم رمانمو میخونم و مثل همیشه توی خیالپردازی‌هام غرق میشم.امتحانامون از هفته آینده شروع میشه و طبق معمول به مرحله من این چندماه چیکار میکردم رسیدم ولی خب چه میشه کرد!باید برسونم خودمو!امیدوارم امتحانا هم با همین میزان آرامشم همراه باشه.

+بالاخره طلسم پیام ندادن بی دلیل وی شکست و گس وات؟برای من شیوه‌ نامه امتحانات مجازی رو فرستاده:/ از مصائب ارتباط با موجودات خیلی درسخون بازم میگم براتون:/

۱۱ لایک:)

وی!

حس میکنم اسم «وی» برای بیانش توی وبلاگ خوب باشه!

یه عالمه در مورد خودش و چجوری شدن شروعش نوشتم اما پاکشون کردم.فقط اومدم بنویسم که فعلا یه شروع کوچولو داشتیم و صد البته که با اون برخورد بار اولم احتمالا حالا حالاها جرئت پیشنهاد دوباره رو نداشته باشه😂ولی خب یه کوچولو صحبت میکنیم و راستش نمیدونم این خاصیت اولین بارهاست که انقدر هیجان داره یا نه چون با اینکه کم تجربه صحبت با پسرهارو نداشتم ولی هیچوقت اینجوری از حرف زدن با یه آدم هیجان زده! نبودم!

نمیدونم قراره این داستان به کجا برسه.که اصلا ما به هم میخوریم یا نه.اون یه آدم آروم و مودب و درسخونه که هرکی قیافشو ببینه اولین حرفش اینه که چقدر بچه مثبته😂و منی که یه دختر شلوغ و شیطون و سر به هوام!

البته قطعا تا زمانی که چند بار اقلا حضوری نبینمش رابطمون جدی نخواهد شد ولی با این حال از الان یکم نگرانم.

به قول مهدی موسوی، کاشکی آخر این سوز، بهاری باشد...

۱۲ نظر ۱۳ لایک:)
چرا ما کور شدیم؟
نمی دانم.شاید روزی بفهمیم.
میخواهی نظرم را بدانی؟؟
بله بگو.
به نظرم ما کور نشدیم،کور هستیم.چشم داریم اما نمی بینیم،کورهایی که می توانیم ببینیم،اما نمی بینیم.
قسمتی از رمان کوری،اثر ژوزه ساراماگو
____________________________
تیارا یعنی آراینده ی چشم.اینجا نویسنده جوجه دانشجوییست و طب دندان می آموزد و می کوشد تا چشمان خود را به زیبایی ها و خوبی ها و مهربانی ها بیاراید.به دنیای کوچک نویسنده ی این وبلاگ خوش امدید.با نگاهی زیبا بخوانیدش.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان