روانپریش!

داشتم برای مامانم از یه سری دوستام که به علوم پایه نمیرسن میگفتم که میگه مطمئنی تو میرسی بهش؟میگم اگه نمیرسیدم که احمق نبودم وسط تابستون بشینم درس بخونم😐میگه اها خوبه پس.بعدش میگه ببین من میخوام ترمای دیگه خیلی درس بخونی و شاگرد اول شی😐😐دیگه خونم به جوش اومد.گفتم مگه بچه دبستانیم که همچین حرفی میزنی؟یه عمر این حرفو خوندی توی گوشم و هی گفتی من آرزوم بوده دکتر شم نشدم تو باید منو به آرزوم برسونی کافی نبود بازم داری از این حرفا میزنی؟ میگه نه من به خاطر خودت میگم چون معدل کلی تاثیر داره.میگم کدوم تاثیر؟معدل کشکه عزیزم کشک.خیلی به فکر آیندمی و انقدر به فکر تاثیرات این چیزایی میتونی بری خودتو یه شکلی جانباز کنی قشنگ از مزایات بهره مند بشم.

من نمیدونم این خانواده ها کی قراره دست از توقعاتشون بردارن.اینجوریه که از اول میکوبن تو سرت که تو باید بهترین باشی بعد تو هی تلاش می‌کنی و میگی خب الان به این انتظارشون رسیدم دیگه ولم میکنن اما اونا با یه توقع بزرگتر میان سراغت.نمیدونم کی خانواده‌هامون قراره سعی کنن به جای اینکه بچه‌هاشونو دستگاه رسیدن به اون عقده هایی که خودشون بهشون نرسیدن بکنن یکم به بچه‌ها اعتماد کنن و بذارن راه خودشونو برن.که بچه‌هاشون رو با اجبار و هزارجور مشکل روانی بابت توقعاتشون بار نیارن.

سعیمو میکنم که الان به هرچی میخوام برسم و اگه نرسیدم دیگه حق ندارم عقده‌ی نرسیدن‌هامو روی بچه‌هام خالی کنم.

و اینکه دیگه کوتاه نمیام جلوی این حرفاشون.دیگه اجازه نمیدم که اونا بخوان برام راهی رو تعیین کنن.

۲۱ لایک:)
چرا ما کور شدیم؟
نمی دانم.شاید روزی بفهمیم.
میخواهی نظرم را بدانی؟؟
بله بگو.
به نظرم ما کور نشدیم،کور هستیم.چشم داریم اما نمی بینیم،کورهایی که می توانیم ببینیم،اما نمی بینیم.
قسمتی از رمان کوری،اثر ژوزه ساراماگو
____________________________
تیارا یعنی آراینده ی چشم.اینجا نویسنده جوجه دانشجوییست و طب دندان می آموزد و می کوشد تا چشمان خود را به زیبایی ها و خوبی ها و مهربانی ها بیاراید.به دنیای کوچک نویسنده ی این وبلاگ خوش امدید.با نگاهی زیبا بخوانیدش.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان