خواستگاری!
صبح رفته بودم بیرون.موقع برگشتن یه گوشه منتظر مامانم ایستاده بودم که از سرکار بیاد دنبالم.دیدم یه خانوم نسبتا شیک و باکلاس! نزدیکم بود و یه حالتی داشت که انگار میخواد ازم چیزی بپرسه. یکم که گذشت اومد نزدیکتر و گفت ببخشید عزیزم تو رو خدا سوء تفاهم نشه یه عرضی داشتم.گفتم خواهش میکنم بفرمایین.گفت میخواستم مزاحمتون بشم برای امر خیر!!!گفتم عذر میخوام ولی من فعلا قصد ازدواج ندارم:)) دوباره پرسید ببخشید شما متولد چه سالی هستین؟منم به شوخی گفتم حالا اهمیتی نداره در هر حال من فعلا قصد ازدواج ندارم.اونم تشکر کرد و رفت!
در تعجبم از این آدما واقعا!چجوری بعضیا با یه نگاه بدون اینکه چیزی از طرف مقابل بدونن میتونن همچین درخواستی کنن؟!!یعنی واقعا زندگی ای که اینجوری شروع بشه عاقبتش به جای خوبی ختم میشه؟!در مورد ازدواج من بیشتر طرف مقابلم برام مهمه و سنتی یا غیر سنتی بودنش زیاد برام مهم نیست اما هیچ جوره نمیتونم این نوع خواستگاری ها و ازدواج های حاصلش رو درک کنم!
+عصر هم دختر عمم ازم خواسته بود به عنوان مدل میکاپش برم همراهش.از اول مربیش هی شروع کرد به ایراد گرفتن که جوش داری و چشات ریزه و اینا!بعد کم کم یهو خوب شد هی تعریف میکرد!تهشم گفت مدل عروس میخوام برای ژورنالم میای مدلم شی؟منم گفتم نه.مونده بودم از ایراد گرفتناش زورم بگیره یا از تعریف کردنش خوشحال شم!بابا یه جوری باشین که آدم تشخیص بده باهاتون چند چنده خب!
++موارد بالا رو برای خانواده گفتم.قلی(اسم مستعار داداش دوقلوم قابل توجه خوانندگان جدید) فقط هار هار می خندید.گفتیم چته میگه موندم اینا دیگه چقد بدسلیقن که از تو خوششون اومده و باز هار هار میزنه زیر خنده:/