69
۲ مهر ۹۷ / ۰۹:۳۱
امروز دانشگاه به دلایلی که بگم گندش درمیاد کجام😁تعطیله.ولی من دوست داشتم برم دانشگاه آخه فعلا بیکارم و حوصلم سر میره دانشگاهم بیشتر خوش میگذره.این چند روزم اگه از یه اتفاقش بگذریم خوب و باحال بوده کلا. بی نهایت ذوقم واسه بینی چون دوستام خییییلی تعریف کردن💃🏻💃🏻💃🏻 روز اول بعد کلاس بچه های اکیپ دور هم جمع شدیم تو دانشکده.ع هی با تعجب چندین بار زل میزد تو صورتم بهش میگفتم چته میگفت هیچی.بعد جوجو گفت تو خوابگاه گفته مطمئنی فقط بینی شو عمل کرده؟اصن چشاشم خوشکلتر شده انگار کلا خییییلی عوض شده و خوشگلتر شده😂😂دیروزم باز باهاش حرف میزدم ازونجایی که نماینده کلاسه از بچه ها زیاد خبر داره میگه ببین کل کلاس تو کفتن به یه هفته نرسیده رلتو زدی من خبر دارم که میگم زود گفتم بهت که شیرینی شو بهم بدی😂😂هی میگم برو خودتو مسخره کن بی تربیت هی قسم قران میخوره منم عمیقا یه به کفشم تو دلم میگم.میم هم باز از پسرا اکیپه بعد جوجو میگه این تورو دید اصن دهنمش باز موند😂و هی تعریف میکنه ازم😂خلاصه برین دماغاتونو عمل کنین خیلی میخندین بعدش😄
کلا این چند روز فقط٢تا کلاس تشکیل شدن.یکیش فیزیک پزشکی بود.اومد و یه سری از فرمول های صوت که قبلا تو دبیرستان خونده بودیم رو گفت.به شدت دلتنگ فیزیک و اون عشقی که باهاش میکردم افتادم.بعد استاده فک کرده با یه مشت عقب افتاده طرفه F و Tرو هی میگه برعکس کنین اون یکی در بیاد😐😐😐کلا هی میخواستم بگم اقا ما پدرمون پای مسائل سخت اینا درومد بعد جنابعالی مسائل مسخرشو مطرح میکنی که فروتنی پیشه کرده و ساکت موندم😌 .ریاضی که دیگه هیچی نگم خیلی دلم براش تنگ شده.حالا همون میم که گفتم یکی از دوستاش مهندسی دانشگاه بغلی قبول شده قراره هروقت ریاضی پایه و اینا داشتن بگه که ما اگه بیکار بودیم باهم بریم سرکلاسشون.بدجور دلم واسه فهمیدم و حل کردن تنگ شده.بگذریم از اینکه پارسال هی میخواستم انصراف بدم برم رشته ریاضی😐ولی خب الان عقلم اومده سر جاش و فقط به شنیدن ریاضی اکتفا میکنم.
اتاقمو هم دیگه کامل جمع کردم.خیلی راحت ترم توش نسبت به اتاق قبلی.ولی خوابگاه قبلی یه حیاط پشتی داشت که توش حجاب آزاد بود و درخت و سبزه داشت که ما بهش می گفتیم آنتالیا😁بدجور الان نبودنش توی ذوق میزنه و واقعا یه شبایی نیازه.دیشبم با دوستم که هم اتاقیمه اومدیم همین ساختمون قبلی پیش بقیه دخترا اکیپ بالشت و پتوهم اوردیم و شب فیلم دیدیم و همینجا خوابیدیم.کلا خوب بود مثلا خواستیم فیلم ترسناک ببینیم که سرش انقدر مسخره بازی دراوردیم که فقط داشتیم می خندیدیم و خوش گذشت بهمون.الانم که در حال خوندن جلد پنجم کلیدرم و چقدر من دوستش دارم این کتابو.
+عکس هم که منه پس از کلی پیاده روی زیر آفتاب جهنمی و بازگشت از دانشگاه و دیگه میزان لهیده بودنمم مشخصه😁