69


امروز دانشگاه به دلایلی که بگم گندش درمیاد کجام😁تعطیله.ولی من دوست داشتم برم دانشگاه آخه فعلا بیکارم و حوصلم سر میره دانشگاهم بیشتر خوش میگذره.این چند روزم اگه از یه اتفاقش بگذریم خوب و باحال بوده کلا. بی نهایت ذوقم واسه بینی چون دوستام خییییلی تعریف کردن💃🏻💃🏻💃🏻 روز اول بعد کلاس بچه های اکیپ دور هم جمع شدیم تو دانشکده.ع هی با تعجب چندین بار زل میزد تو صورتم بهش میگفتم چته میگفت هیچی.بعد جوجو گفت تو خوابگاه گفته مطمئنی فقط بینی شو عمل کرده؟اصن چشاشم خوشکلتر شده انگار کلا خییییلی عوض شده و خوشگلتر شده😂😂دیروزم باز باهاش حرف میزدم ازونجایی که نماینده کلاسه از بچه ها زیاد خبر داره میگه ببین کل کلاس تو کفتن به یه هفته نرسیده رلتو زدی من خبر دارم که میگم زود گفتم بهت که شیرینی شو بهم بدی😂😂هی میگم برو خودتو مسخره کن بی تربیت هی قسم قران میخوره منم عمیقا یه به کفشم تو دلم میگم.میم هم باز از پسرا اکیپه بعد جوجو میگه این تورو دید اصن دهنمش باز موند😂و هی تعریف میکنه ازم😂خلاصه برین دماغاتونو عمل کنین خیلی میخندین بعدش😄
 کلا این چند روز فقط٢تا کلاس تشکیل شدن.یکیش فیزیک پزشکی بود.اومد و یه سری از فرمول های صوت که قبلا تو دبیرستان خونده بودیم رو گفت.به شدت دلتنگ فیزیک و اون عشقی که باهاش میکردم افتادم.بعد استاده فک کرده با یه مشت عقب افتاده طرفه F و Tرو هی میگه برعکس کنین اون یکی در بیاد😐😐😐کلا هی میخواستم بگم اقا ما پدرمون پای مسائل سخت اینا درومد بعد جنابعالی مسائل مسخرشو مطرح میکنی که فروتنی پیشه کرده و ساکت موندم😌 .ریاضی که دیگه هیچی نگم خیلی دلم براش تنگ شده.حالا همون میم که گفتم یکی از دوستاش مهندسی دانشگاه بغلی قبول شده قراره هروقت ریاضی پایه و اینا داشتن بگه که ما اگه بیکار بودیم باهم بریم سرکلاسشون.بدجور دلم واسه فهمیدم و حل کردن تنگ شده.بگذریم از اینکه پارسال هی میخواستم انصراف بدم برم رشته ریاضی😐ولی خب الان عقلم اومده سر جاش و فقط به شنیدن ریاضی اکتفا میکنم.
اتاقمو هم دیگه کامل جمع کردم.خیلی راحت ترم توش نسبت به اتاق قبلی.ولی خوابگاه قبلی یه حیاط پشتی داشت که توش حجاب آزاد بود و درخت و سبزه داشت که ما بهش می گفتیم آنتالیا😁بدجور الان نبودنش توی ذوق میزنه و واقعا یه شبایی نیازه.دیشبم با دوستم که هم اتاقیمه اومدیم همین ساختمون قبلی پیش بقیه دخترا اکیپ بالشت و پتوهم اوردیم و شب فیلم دیدیم و همینجا خوابیدیم.کلا خوب بود مثلا خواستیم فیلم ترسناک ببینیم که سرش انقدر مسخره بازی دراوردیم که فقط داشتیم می خندیدیم و خوش گذشت بهمون.الانم که در حال خوندن جلد پنجم کلیدرم و چقدر من دوستش دارم این کتابو.
+عکس هم که منه پس از کلی پیاده روی زیر آفتاب جهنمی و بازگشت از دانشگاه و دیگه میزان لهیده بودنمم مشخصه😁 
۱۰ لایک:)
سلام

وقتی اینطوری با ذوق از دانشگاه مینویسی بهت حسودیم میشه

موفق باشی

سلام

مدلم شاده کلا😅وگرنه اونقدرام که به نظر میاد شاد و خوشحال نیستم
خیلی ممنونم همچنین

کلا از بچه ها اینجا من فقط تورو میدونم کجایی ایضا تومیدونی من کجام:/
رل نزن اگه زدی دیگه اینجا نیا اخه نمیگن رل زده زده میگن دماغشو عمل کرده مغرور شده😕😅

بردست و پای بلورین بوسه زدم که فیزیک پزشکی رو پاس کردم تازه این ترم فهمیدم نمرمم از شاخ کلاسمونم بیشترشده😌😌😌

نه من خیلی از بچه ها وبلاگی رو باهاشون در ارتباطم🙂

میگن دماغش نجاتش داد😂
ایول بابا خفن😍من به همون پاسی ام راضیم

سلام..به به عجب استایلی داری دندانپزشک کوچک...راستی متولد چند حس میکنم۷۶ هستی😁😁😁

وووی🙈آذر ٧٦

دندانپزشک کوچک میگما لینک پیام ناشناس نداری؟🙄

نه دیگه متاسفانه

تیاراااا راس میگن قیافت خیلییییییییییی عوض شده جوجه شدی اصن خیلییییی ناز شدی ماشالا ❤😍😍😍


تو که بپسندی کافیه دیگه🙈❤️

عاخی عزیزممم:)) کیفت چه خوشگله😍😍
دماغ عمل کردی؟ درست نفهمیدم:)) ب هر حال مبارک باشه:))

قابل شما رو نداره😅مرسی

اره عمل کردم.مرسی مرسی🙂🌹

تیارا قدت چنده؟ 😅😅😅
ماشالا ماشالا 😉

168

مرسی😅😅

سلام!بعضی ها بهم میگن برم مشاوره بعضی هام میگن پشتیبان خوبه دیگه لازم نیس!
به نظر شما پشتیبان میتونه کارهای مشاوره و برنامه ریزی رو انجام بده؟
سال اخرم و همه نظرات هجوم اوردن سمتم-_-

راستش من خودم کلا پشتیبانو قبول ندارم ترجیحم مشاوره مخصوصا که سال اولته و راه و مسیرو بلد نیستی

نلیسا 🌠🌟 ۰۳ مهر ۹۷ , ۲۰:۴۹
منم حرف آرامو تایید میکنم، خیلی گوگولی شدی^__^

و تیارا از شدت خود شیفتگی سر از کهکشان ها در می آورد😍😍😍

تچکر:****

خواهش☺️🌹

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
چرا ما کور شدیم؟
نمی دانم.شاید روزی بفهمیم.
میخواهی نظرم را بدانی؟؟
بله بگو.
به نظرم ما کور نشدیم،کور هستیم.چشم داریم اما نمی بینیم،کورهایی که می توانیم ببینیم،اما نمی بینیم.
قسمتی از رمان کوری،اثر ژوزه ساراماگو
____________________________
تیارا یعنی آراینده ی چشم.اینجا نویسنده جوجه دانشجوییست و طب دندان می آموزد و می کوشد تا چشمان خود را به زیبایی ها و خوبی ها و مهربانی ها بیاراید.به دنیای کوچک نویسنده ی این وبلاگ خوش امدید.با نگاهی زیبا بخوانیدش.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان