بزرگ شدم😊😊
اوج احساس بزرگ شدنم الانه که خانواده گذاشتن با رفقا بریم میدون چیز😊😊تا حالا مجردی تا این حد از خونه دور نشده بودم😐خودمم میدونم زیادی لوس بار اومدم😑ولی در کل عالی بود.انقدر خندیدیم و مسخره بازی در آوردیم و سلفی گرفتیم که نگو😁😁توی چمن ها نشستیم و بطری بازی کردیم و جرئت افتاد به یکی از بچه ها که کلی فکر کردیم چه چیز آبرومند بگیم انجام بده که گفتیم بره با یه توریست سلفی بگیره و رفت و کلی حرف زدیم باهاش.یه خانوم روسی بود که از مسجد چیز نقاشی می کشید و در نهایت یه سلفی گرفتیم باهاش😊در کل خیلی خوش گذشت🙂🙂
+کلا این بات ها با من دعوا دارن😐😐😐نمیتونم جواب بدم به دلایلی😑😑😑