دانش جوعی خوب عست!!!

اگه از اون دست بچه مثبتایی هستین که عمرا از خونه بیرون نمیرین عادت کردین به از اتاقتون بیرون نیومدن و کلا یه بچه لوس نامستقل بار اومدین که هی به مامانتون وابسته این توصیه میکنم دانشگاهتون رو یه به جز شهر خودتون و ترجیحا نسبتا دور برید.خوابگاهی شدن از بهترین اتفاقای زندگیم بوده که البته صرفا خوبی نداشته ولی یه تجربه ی واقعا خوبه.امشبم یکی از شبای باحال بود.دیروز که با دوستام رفتیم بازار و بعدشم با خالم و بچه هاش کیک و شیرینی خریدیم و رفتیم خونه مادربزرگم برای تبریک روز مادر.امروزم تا عصر خونه خالم بودم و بعد برگشتم خوابگاه باز با دوستام رفتیم یه بازار دیگه و یه کیف خیلی خوشگل برای مامانم خریدم و با اینکه گند خورد تو حسابم ولی ارزششو داشت.بعدشم شام همون بیرون خوردیم و اسنپ گرفتیم که برگردیم خوابگاه و دیرمون هم بود به راننده گفتیم سریع برونه و یه اهنگ بندری هم گذاشت و گفتیم زیادش کنه اونم تا ته زیادش کرد و مسیرمون هم که بیشتر کنار اب بود و خلاصه کلی خوش گذشت.برای ٤شنبه هم بلیط گرفتم که برگردم شهرمون و البته احتمالا یه١٠ روز بعدش باز میایم همینجا😒😒عجیب الان دلم هوای خونمونو کرده.جالبه برام

۹ لایک:)
کلا به نظرم ی شهردیگه قبول شدن نعمته بعضی اوقات😑حالایکی میادمیگه نه سخته دوری ازخانواده اینادیگه به من چه😑من میتونم این مشکلاتوتحمل کنم:|||خب الان خوش بحالت که یه شهردیگه ایی:))))

زندگی توی یه شهر دیگه و توی خوابگاه بودن و لذت بردن ازش در مورد همه صدق نمیکنه.ولی اگه ادم بساز!!! و پرتحملی باشی خیلی عالیه.من اازوقتی اومدم تغییراتمو کاملا حس میکنم و برای ادم لوسی مثل من کلی مستقلتر شدم.خلاصه راضیم ازش🙃😉

ب نظر منم خوابگاه خیلی هیجان انگیزه با همه چالش هایی که داره ...و لازمه برامون مث سربازی برا پسرا اینم برای ما:))

اره منم موافقم خیلی تجربه خوبیه😊

بحث منم مستقل بودنه:)

اره واقعا خوبه از این نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
چرا ما کور شدیم؟
نمی دانم.شاید روزی بفهمیم.
میخواهی نظرم را بدانی؟؟
بله بگو.
به نظرم ما کور نشدیم،کور هستیم.چشم داریم اما نمی بینیم،کورهایی که می توانیم ببینیم،اما نمی بینیم.
قسمتی از رمان کوری،اثر ژوزه ساراماگو
____________________________
تیارا یعنی آراینده ی چشم.اینجا نویسنده جوجه دانشجوییست و طب دندان می آموزد و می کوشد تا چشمان خود را به زیبایی ها و خوبی ها و مهربانی ها بیاراید.به دنیای کوچک نویسنده ی این وبلاگ خوش امدید.با نگاهی زیبا بخوانیدش.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان